Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . حریم شخصی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
privacy
/ˈpraɪvəsi/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
حریم شخصی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خلوت
to protect somebody's privacy
از حریم شخصی کسی محافظت کردن
The new law is designed to protect people's privacy.
قانون جدید برای محافظت از حریم شخصی افراد طراحی شده است.
to invade somebody's privacy
به حریم شخصی کسی تجاوز کردن
She complained that the magazine had invaded her privacy by printing the photos.
او شکایت کرد که مجله با چاپ کردن عکسها به حریم شخصی او تجاوز کرده است.
to respect somebody's privacy
به حریم شخصی کسی احترام گذاشتن
Show teenagers that you respect their privacy by knocking on their bedroom door.
به نوجوانها نشان دهید که شما با در زدن به اتاق خوابشان به حریم شخصی آنها احترام میگذارید.
an invasion of privacy
تجاوز به حریم شخصی
Random drug testing of employees is an invasion of privacy.
تست مصرف مواد مخدر تصادفی از کارمندان تجاوز به حریم شخصی است.
تصاویر
کلمات نزدیک
pristine
prisoner of war
prisoner of conscience
prisoner
prison visitor
private
private company
private detective
private dick
private education
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان