[اسم]

reader

/ˈriːd.ər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 خواننده (کتاب و ...)

معادل ها در دیکشنری فارسی: خواننده قاری
  • 1.He's a great reader.
    1. او خواننده‌ای عالی است.
  • 2.He's a very fast reader.
    2. او خواننده‌ای سریع است.

2 کتاب مهارت خواندن (آموزش زبان)

  • 1.There are readers at five different levels.
    1. کتاب‌های خواندن در 5 سطح مختلف وجود دارد.

3 دانشیار (دانشگاه) (Reader)

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان