Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . دوباره پذیرش شدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to readmit
/ˌriːədˈmɪt/
فعل گذرا
[گذشته: readmitted]
[گذشته: readmitted]
[گذشته کامل: readmitted]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
دوباره پذیرش شدن
1.He was readmitted only a week after being discharged.
1. او تنها یک هفته بعد از مرخص شدن دوباره پذیرش شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
readjust
reading storybooks
reading room
reading lamp
reading glasses
ready
ready meal
ready-made
ready-to-wear
reaffirm
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان