[فعل]

to readmit

/ˌriːədˈmɪt/
فعل گذرا
[گذشته: readmitted] [گذشته: readmitted] [گذشته کامل: readmitted]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 دوباره پذیرش شدن

  • 1.He was readmitted only a week after being discharged.
    1. او تنها یک هفته بعد از مرخص شدن دوباره پذیرش شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان