[اسم]

recommendation

/ˌrek.ə.mənˈdeɪ.ʃən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 توصیه پیشنهاد

معادل ها در دیکشنری فارسی: توصیه سفارش
  • 1.I bought this computer on John's recommendation.
    1. من این رایانه را به توصیه "جان" خریدم.
  • 2.It's my recommendation that this factory be closed immediately.
    2. توصیه من این است که این کارخانه فورا بسته شود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان