Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . غرامت پرداختن
2 . پاداش دادن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to recompense
/ˈrekəmpens/
فعل گذرا
[گذشته: recompensed]
[گذشته: recompensed]
[گذشته کامل: recompensed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
غرامت پرداختن
خسارت دادن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تاوان دادن
خسارت دادن
formal
مترادف و متضاد
compensate
1.There was no attempt to recompense the miners for the loss of their jobs.
1. هیچ تلاشی برای غرامت پرداختن به معدنچیها برای از دست دادن کارشان صورت نگرفت.
2
پاداش دادن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پاداش دادن
1.He was handsomely recompensed for his work.
1. به او بهخاطر کارش دستودلبازانه پاداش دادند.
تصاویر
کلمات نزدیک
recommended
recommendation
recommend
recollection
recollect
reconcile
reconciliation
recondite
recondition
reconnaissance
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان