[فعل]

to recommend

/ˌrek.əˈmend/
فعل گذرا
[گذشته: recommended] [گذشته: recommended] [گذشته کامل: recommended]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 پیشنهاد کردن توصیه کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: تجویز کردن توصیه کردن سفارش کردن
مترادف و متضاد advise advocate counsel suggest reject
to recommend somebody/something
کسی/چیزی را پیشنهاد کردن
  • Can you recommend a good hotel?
    آیا می‌توانید یک هتل خوب پیشنهاد کنید؟
to recommend somebody/something to somebody
کسی/چیزی را به کسی پیشنهاد کردن
  • Peter had recommended a restaurant to us.
    "پیتر" یک رستوران به ما پیشنهاد کرد.
to recommend that…
توصیه کردن اینکه ...
  • I recommend (that) he see a lawyer.
    من توصیه می‌کنم که او یک وکیل ببیند.
it is recommended that…
توصیه می‌شود که...
  • It is strongly recommended that the machines should be checked every year.
    به شدت توصیه می‌شود که دستگاه‌ها باید هر ساله چک شوند.
to recommend somebody to do something
به کسی انجام کاری را توصیه کردن
  • We'd recommend you to book your flight early.
    ما به شما توصیه می‌کنیم که پروازتان را زود رزرو کنید.
to recommend (somebody) doing something
به کسی انجام کاری را توصیه کردن
  • He recommended reading the book before seeing the movie.
    او خواندن کتاب را قبل از دیدن فیلم توصیه کرد.
to recommend how/what...
پیشنهاد کردن چقدر/چه و...
  • Can you recommend how much we should charge?
    می‌توانی پیشنهاد بدهی چه مبلغی باید بپردازیم؟
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان