[اسم]

robbery

/ˈrɑːbəri/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 سرقت دزدی

معادل ها در دیکشنری فارسی: دزدی سرقت
  • 1.He was shot as he tried to foil a bank robbery.
    1. او وقتی داشت سعی می‌کرد دزدی بانک را خنثی کند [متوقف کند] تیر خورد.
armed robbery
سرقت مسلحانه
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان