Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . افعی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
serpent
/ˈsɜːrpənt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
افعی
مار بزرگ
معادل ها در دیکشنری فارسی:
مار
1.I was backing up as the monstrous serpent advanced on me.
1. من عقب عقب می رفتم همینطور که افعی غول پیکر به من نزدیک می شد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
sermon
seriously
serious music
serious
serially
serrated
serval
servant
serve
serve up
کلمات نزدیک
serotonin
sermonize
sermon
seriousness
seriously
serpentine
serrated
serum
servant
serve
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان