Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . قاپیدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to snatch
/snætʃ/
فعل گذرا
[گذشته: snatched]
[گذشته: snatched]
[گذشته کامل: snatched]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
قاپیدن
ربودن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ربودن
زدن
قاپیدن
مترادف و متضاد
grab
1.The baby was snatched from its parents' car.
1. بچه از ماشین پدر و مادرش ربوده شد.
2.The raiders snatched $100 from the cash register.
2. مهاجمان 1000 دلار از صندوق پول قاپیدند.
تصاویر
کلمات نزدیک
snarl-up
snarl
snare drum
snare
snapshot
snazzy
sneak
sneaker
sneakers
sneaking
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان