Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . پاشیدن (مایعات)
2 . افشانه
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to spatter
/spˈæɾɚ/
فعل گذرا و ناگذر
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
پاشیدن (مایعات)
افشاندن، لکهدار کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
شتک زدن
[اسم]
spatter
/spˈæɾɚ/
قابل شمارش
2
افشانه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
شتک
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
spatiotemporal
spatially
spatiality
spatial relation
spatial property
spatula
spatula-shaped
spatulate
spatulate leaf
spavin
کلمات نزدیک
spatial
spate
spat
spasmodic
spasm
spatula
spaulding
spawn
spawning
spay
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان