[اسم]

superstition

/ˌsuːpərˈstɪʃn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 خرافه باور خرافی

معادل ها در دیکشنری فارسی: خرافه
  • 1.According to superstition, breaking a mirror brings bad luck.
    1. طبق خرافه، شکستن آینه بد شانسی می‌آورد.
  • 2.Most cultures have their superstitions.
    2. بیشتر فرهنگ‌ها باورهای خرافی خود را دارند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان