[فعل]

to swerve

/swɜːrv/
فعل ناگذر
[گذشته: swerved] [گذشته: swerved] [گذشته کامل: swerved]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 ناگهان تغییر جهت دادن ناگهان پیچیدن (هنگام رانندگی)

معادل ها در دیکشنری فارسی: ویراژ دادن
  • 1.The driver swerved when he saw the child on the road.
    1. راننده ناگهان تغییر جهت داد وقتی بچه را در جاده دید.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان