[اسم]

transportation

/ˌtrænspərˈteɪʃən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 حمل‌ونقل جابه‌جایی

مترادف و متضاد transport
  • 1.the transportation of passengers to and from the airport
    1. جابه‌جایی مسافران از (فرودگاه) و به فرودگاه

2 وسایل نقلیه

مترادف و متضاد means of transport vehicle
  • 1.I usually take public transportation to work.
    1. من معمولا با وسایل نقلیه عمومی به سر کار می‌روم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان