[صفت]

unforthcoming

/ˌʌnfɔːrθˈkʌmɪŋ/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more unforthcoming] [حالت عالی: most unforthcoming]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بی‌میل به صحبت درباره چیزی نامتمایل به افشای اطلاعات

مترادف و متضاد reticent
  • 1.He was very unforthcoming about what had happened.
    1. او راجع به آنچه اتفاق افتاده بود بسیار بی‌میل به صحبت بود.

2 ناموجود ناآماده

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان