Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . بخش
2 . واحد (اندازهگیری)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
unit
/ˈjuː.nɪt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بخش
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دایره
مترادف و متضاد
component
element
part
1.The first year of the course is divided into four units.
1. سال اول دوره به چهاربخش تقسیم شده است.
unit of something
بخش چیزی
Each unit of the course book focuses on a different grammar point.
هر بخش کتاب درسی روی یک نکته دستوری متفاوت تمرکز میکند.
the intensive care unit
بخش مراقبتهای ویژه
The man is in the hospital’s intensive care unit.
آن مرد در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان است.
2
واحد (اندازهگیری)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
احد
واحد
مترادف و متضاد
measure
quantity
unit of something
واحد اندازهگیری چیزی
A pound is a unit of weight.
پوند واحد اندازهگیری وزن است.
تصاویر
کلمات نزدیک
unison
unisex
uniqueness
uniquely
unique
unit of measurement
unit trust
unitary
unite
united
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان