[اسم]

unit

/ˈjuː.nɪt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بخش

معادل ها در دیکشنری فارسی: دایره
مترادف و متضاد component element part
  • 1.The first year of the course is divided into four units.
    1. سال اول دوره به چهاربخش تقسیم شده است.
unit of something
بخش چیزی
  • Each unit of the course book focuses on a different grammar point.
    هر بخش کتاب درسی روی یک نکته دستوری متفاوت تمرکز می‌کند.
the intensive care unit
بخش مراقبت‌های ویژه
  • The man is in the hospital’s intensive care unit.
    آن مرد در بخش مراقبت‌های ویژه بیمارستان است.

2 واحد (اندازه‌گیری)

معادل ها در دیکشنری فارسی: احد واحد
مترادف و متضاد measure quantity
unit of something
واحد اندازه‌گیری چیزی
  • A pound is a unit of weight.
    پوند واحد اندازه‌گیری وزن است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان