[اسم]

visa

/ˈviː.zə/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 روادید ویزا

معادل ها در دیکشنری فارسی: روادید ویزا
  • 1.We traveled to Argentina on a tourist visa.
    1. با روادید گردشگری به آرژانتین سفر کردیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان