Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . چهره
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
visage
/ˈvɪzəʤ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
چهره
ظاهر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
چهره
رخ
رخسار
رخساره
سیما
مترادف و متضاد
appearance
face
1.an elegant visage
1. چهره ای زیبا
2.the visage of that building
2. ظاهر آن ساختمان
3.there was something hidden behind his visage.
3. چیزی پشت چهره اش پنهان بود.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
visa
virus
virtuous
virtuoso
virginian sumac
viscacha
viscera
visceral brain
viscous
viscum album
کلمات نزدیک
visa
vis-à-vis
virus
virulent
virtuous
viscera
viscid
viscosity
viscous
visibility
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان