Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . (بهخوشی) سپری کردن (زمان)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to while away
/waɪl əˈweɪ/
فعل گذرا
[گذشته: whiled away]
[گذشته: whiled away]
[گذشته کامل: whiled away]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
(بهخوشی) سپری کردن (زمان)
(وقت) گذراندن
مترادف و متضاد
pass
spend
1.We whiled away the afternoon playing cards in front of the fire.
1. ما بعدازظهر را به ورق بازی کردن جلوی آتش گذراندیم.
2.We whiled away the time reading and playing cards.
2. ما زمان را با مطالعه و ورق بازی گذراندیم.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
whiff
whey
whereabouts
whelp
whelk
whimper
whinberry
whip
whip-scorpion
whip scorpion
کلمات نزدیک
while
whiff
whichever
which tv program do you like best?
which sport do like best?
whilst
whim
whimper
whimsical
whimsy
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان