[اسم]

worm

/wɜːrm/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کرم

معادل ها در دیکشنری فارسی: کرم
birds looking for worms
پرندگان در جستجوی کرم‌ها

2 آدم پست و سست‌عنصر

informal
  • 1.You like her? She is such a worm.
    1. از او خوشت می‌آید؟ او خیلی آدم پست و سست‌عنصری است.

3 کرم رایانه‌ای

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان