[اسم]

zenith

/ˈzenɪθ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 اوج حد اعلا

معادل ها در دیکشنری فارسی: اوج
مترادف و متضاد high point prime summit top
  • 1.He reached the zenith of his profession at a very young age.
    1. او در سن بسیار کمی به حد اعلای حرفه ی خود رسید.
  • 2.The publication of the book represented the zenith of his career.
    2. انتشار کتاب اوج کار او را نشان داد.

2 سمت‌الرأس سرسو

معادل ها در دیکشنری فارسی: سمت‌الرأس
  • 1.The sun rose towards its zenith.
    1. خورشید به سمت سمت‌الرأسش حرکت کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان