1 . موجب شدن 2 . وابسته بودن
[فعل]

bedingen

/bəˈdɪŋən/
فعل گذرا
[گذشته: bedingte] [گذشته: bedingte] [گذشته کامل: bedingt] [فعل کمکی: haben ]

1 موجب شدن سبب شدن

  • 1.Der Stau auf der A1 bedingt eine längere Verspätung.
    1. ترافیک در A1 موجب تاخیری زیاد شد.
  • 2.Höhere Löhne bedingen höhere Preise
    2. دستمزدهای بالا سبب قیمت‌های زیاد می‌شود.

2 وابسته بودن بستگی داشتن (sich bedingen)

sich gegenseitig/wechselseitig bedingen
متقابلاً به هم وابسته بودن
  • Lohnniveau und die Kaufkraft bedingen sich gegenseitig.
    سطح دستمزد و قدرت خرید متقابلاً به هم وابسته‌اند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان