خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پیاده شدن (از قطار، اتوبوس و...)
2 . فرود آمدن
3 . شعلهور
[فعل]
to alight
/əˈlaɪt/
فعل ناگذر
[گذشته: alighted]
[گذشته: alighted]
[گذشته کامل: alighted]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
پیاده شدن (از قطار، اتوبوس و...)
مترادف و متضاد
get off
1.Do not alight from a moving bus.
1. از اتوبوس در حال حرکت پیاده نشوید.
2.The suspect alighted from the train at Euston.
2. مظنون در "ایوستون" از قطار پیاده شد.
2
فرود آمدن
نشستن
مترادف و متضاد
land
[صفت]
alight
/əˈlaɪt/
غیرقابل مقایسه
3
شعلهور
سوزان
معادل ها در دیکشنری فارسی:
برافروخته
مترادف و متضاد
on fire
1.A car was overturned and set alight.
1. یک اتومبیل واژگون و شعلهور شد.
2.A cigarette set the dry grass alight.
2. یک سیگار علفهای خشک را شعلهور ساخت.
تصاویر
کلمات نزدیک
alienist
alienation
alienated
alienate
alienable
align
alignment
alike
aliment
alimentary
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان