Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . شوکه کردن
[فعل]
to appall
/əˈpɔːl/
فعل گذرا
[گذشته: appalled]
[گذشته: appalled]
[گذشته کامل: appalled]
صرف فعل
1
شوکه کردن
وحشتزده کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
مرعوب کردن
مترادف و متضاد
horrify
1.The brutality of the crime has appalled the public.
1. وحشیانه بودن جنایت، مردم را شوکه کردهاست.
2.The thought of having to do it all again appalls me.
2. فکر دوباره انجام دادن آن همه کار من را وحشتزده کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
app
apotheosis
apothegm
apothecary
apostrophe
appalled
appalling
apparatus
apparel
apparent
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان