خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . واضح
[صفت]
apparent
/əˈpɛrənt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more apparent]
[حالت عالی: most apparent]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
واضح
آشکار
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آشکار
پیدا
نمایان
ظاهر
عیان
مترادف و متضاد
clear
evident
obvious
obscure
unclear
1.Her unhappiness was apparent to everyone.
1. ناراحتی او برای همه آشکار بود.
2.It was apparent that he needed to rest.
2. واضح بود که او به استراحت نیاز داشت.
تصاویر
کلمات نزدیک
apparel
apparatus
appalling
appalled
appall
apparently
apparition
appeal
appeal a verdict
appeal court
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان