خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . رضایت
2 . موافقت رسمی
[اسم]
approval
/əˈpruː.v.əl/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
رضایت
1.Does the wine meet with your approval?
1. آیا آن شراب رضایت شما را جلب میکند؟
2.Sam always tried hard to win his father's approval.
2. "سم" همیشه سخت تلاش میکرد تا رضایت پدرش را بهدست آورد.
2
موافقت رسمی
تایید، اجازه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
استصواب
تصویب
قبول
استقبال
مترادف و متضاد
official permission
1.We finally got approval for our building plans.
1. ما بالاخره برای طرحهای ساختمانیمان موافقت رسمی گرفتیم.
2.We need official approval for the project to move ahead.
2. ما برای ادامه پروژه به تایید رسمی نیاز داریم.
تصاویر
کلمات نزدیک
appropriative
appropriation
appropriateness
appropriately
appropriate
approve
approving
approvingly
approx
approximate
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان