خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خفاش
2 . چوب (بیسبال، کریکت و...)
3 . (با چوب یا چماق ضربه) زدن (بیسبال)
[اسم]
bat
/bæt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
خفاش
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خفاش
1.Bats fly and feed at night.
1. خفاشها در شب پرواز میکنند و غذا میخورند.
2
چوب (بیسبال، کریکت و...)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
راکت
Mickey Mantle's bat
چوب (بیسبال) "میکی منتل"
a baseball/cricket bat
چوب بیسبال/کریکت
[فعل]
to bat
/bæt/
فعل گذرا
[گذشته: batted]
[گذشته: batted]
[گذشته کامل: batted]
صرف فعل
3
(با چوب یا چماق ضربه) زدن (بیسبال)
چوب زدن
1.Who’s batting first for the Orioles?
1. چه کسی اول برای تیم "اٌریول" ضربه می زند [چوب می زند]؟
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
basuto
baster
baste
bassoonist
bassoon
bat an eyelid
bat around
bat on a sticky wicket
bath
bath asparagus
کلمات نزدیک
bastion
basting thread
bastinado
baste
bastardized
bat an eyelid
bat mitzvah
batch
bated
bath
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان