خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سرخدمتکار
2 . باتلر (نام خانوادگی)
[اسم]
butler
/bˈʌtlɚ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سرخدمتکار
(در ادبیات کهن) ساقی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آبدارچی
سرپیشخدمت
1.Whenever he needed something, he rang a bell, and the butler appeared.
1. او هرگاه به چیزی نیاز داشت، زنگی را به صدا درمیآورد و سرخدمتکار حاضر میشد.
2
باتلر (نام خانوادگی)
(Butler)
تصاویر
کلمات نزدیک
buteo
butchery
butcher's hook
butcher's
butcher
butt
butt in
butt ugly
butte
butter
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان