Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . واژگون شدن (قایق و کشتی و ...)
2 . واژگون کردن
[فعل]
to capsize
/ˈkæpˌsaɪz/
فعل ناگذر
[گذشته: capsized]
[گذشته: capsized]
[گذشته کامل: capsized]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
واژگون شدن (قایق و کشتی و ...)
غرق شدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
چپه شدن
سرنگون شدن
1.During the storm, the boat capsized.
1. طی طوفان، آن قایق واژگون شد.
2
واژگون کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
واژگون کردن
وارونه کردن
سرنگون کردن
1.Wind pressure on the huge rotors could capsize the ship.
1. فشار باد روی چرخندههای بزرگ میتواند کشتی را واژگون کند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
capsidae
capsid
capsicum pepper plant
capsicum
capsella bursa-pastoris
capsizing
capstan
capstone
capstone project
capsula glomeruli
کلمات نزدیک
capsicum
caps
caprine
capricornus
capricorn
capstan
capsule
capt.
captain
captain general
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان