خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . محفظه
2 . کوپه (قطار)
[اسم]
compartment
/kəmˈpɑrtmənt/
قابل شمارش
1
محفظه
جا، بخش
مترادف و متضاد
part
partition
section
1.The suitcase had a secret compartment at the back.
1. این چمدان در پشت، یک جای [بخش] مخفی داشت.
2
کوپه (قطار)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
کوپه
1.He found an empty first-class compartment.
1. او یک کوپه درجه یک پیدا کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
comparison
compared with
compared to
compared
compare notes
compass
compassion
compassionate
compassionate leave
compassionately
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان