خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . همدستی
[اسم]
complicity
/kəmˈplɪsəti/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
همدستی
شریک جرم بودن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
همدستی
گاوبندی
مترادف و متضاد
collusion
1.evident complicity between the two brothers
1. همدستی آشکار بین دو برادر
2.to be guilty of complicity in the murder
2. متهم به همدستی در قتل
تصاویر
کلمات نزدیک
complicit
complication
complicated
complicate
compliantly
compliment
complimentary
compliments slip
comply
compo
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان