خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . متشکل
2 . آرام
3 . سروده
[صفت]
composed
/kəmˈpoʊzd/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
متشکل
تشکیلشده
معادل ها در دیکشنری فارسی:
متشکل
1.The committee is composed mainly of lawyers.
1. کمیته عمدتاً متشکل از وکلا است.
2
آرام
خونسرد
معادل ها در دیکشنری فارسی:
متین
1.He appeared very composed despite the stress he was under.
1. او علیرغم استرسی که داشت، بسیار آرام بود.
3
سروده
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سروده
تصاویر
کلمات نزدیک
compose music
compose
comport
component
compo
composer
composite
composition
compositor
compost
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان