خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سالن کنسرت
[اسم]
concert hall
/ˈkɑnsɜrt hɔl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سالن کنسرت
تالار کنسرت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سالن کنسرت
1.most concert halls are majestic.
1. اکثر سالنهای کنسرت باشکوه هستند.
تصاویر
کلمات نزدیک
concert
concerning
concerned
concern
conceptualization
concerted
concerted effort
concertina
concerto
concession
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان