خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . هماهنگ
2 . مصرانه
[صفت]
concerted
/kənˈsɜːrtɪd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more concerted]
[حالت عالی: most concerted]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
هماهنگ
مشترک، دستهجمعی
1.Libraries have made a concerted effort to attract young people.
1. کتابخانهها تلاشی مشترک برای جذب جوانان کردهاند.
2
مصرانه
قاطع، جدی، مصمم
a concerted attempt to preserve religious unity
تلاش جدی برای حفظ وحدت مذهبی
تصاویر
کلمات نزدیک
concert hall
concert
concerning
concerned
concern
concerted effort
concertina
concerto
concession
concessionaire
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان