خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . محبوس
2 . محدود(شده)
3 . بسته
[صفت]
confined
/kənˈfaɪnd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more confined]
[حالت عالی: most confined]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
محبوس
حبسشده
2
محدود(شده)
منحصر(شده)
3
بسته
تنگ
1.These chemicals should not be used in confined areas.
1. این مواد شیمیایی نبایست در فضاهای بسته به کار گرفته شوند.
her fear of confined spaces
ترس او از فضاهای بسته
تصاویر
کلمات نزدیک
confine
configure
configuration
confidently
confidentially
confined to a wheelchair
confined to bed
confinement
confines
confirm
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان