خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . همواره
[قید]
consistently
/kənˈsɪstəntli/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
همواره
همیشه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پیوسته
همیشه
وقت و بیوقت
مترادف و متضاد
always
inconsistently
1.His movies are consistently thought-provoking.
1. فیلم های او همیشه انسان را به فکر وا می دارد.
2.The temperature must be maintained consistently at 75° centigrade.
2. دمای محیط باید همواره در 75° سانتی گراد باقی بماند.
تصاویر
کلمات نزدیک
consistent
consistency
consist
consignment
consign
consolation
consolation prize
console
consolidate
consolidation
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان