Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . کوتاه کردن
[فعل]
to curtail
/kɜːrˈteɪl/
فعل گذرا
[گذشته: curtailed]
[گذشته: curtailed]
[گذشته کامل: curtailed]
صرف فعل
1
کوتاه کردن
مختصر نمودن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
کوتاه کردن
مترادف و متضاد
cut short
1.The lecture was curtailed by the fire alarm going off.
1. سخنرانی با به صدا در آمدن آژیر آتش کوتاه شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
curt
cursory
cursor
cursive
cursed
curtailment
curtain
curtain call
curtain rod
curtilage
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان