خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مرسوم
[صفت]
customary
/ˈkʌstəˌmɛri/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more customary]
[حالت عالی: most customary]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مرسوم
معمول
معادل ها در دیکشنری فارسی:
معمول
مرسوم
متعارف
مترادف و متضاد
familiar
habitual
typical
usual
exceptional
rare
unusual
1.It is customary for the chairman to make the opening speech.
1. برای رئیس مرسوم است که سخنرانی افتتاحیه را انجام دهد.
تصاویر
کلمات نزدیک
custom-made
custom-built
custom
custody of the children
custody
customer
customer service
customize
customs
customs declaration
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان