خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ناپدید شدن
2 . هدر دادن
[فعل]
to dissipate
/ˈdɪsəˌpeɪt/
فعل ناگذر
[گذشته: dissipated]
[گذشته: dissipated]
[گذشته کامل: dissipated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
ناپدید شدن
از بین رفتن
مترادف و متضاد
disappear
disperse
vanish
1.His anger had dissipated.
1. خشم او از بین رفته بود.
2
هدر دادن
تلف کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
نفله کردن
مترادف و متضاد
squander
waste
1.He inherited, but then dissipated, his father's fortune.
1. او ثروت پدرش را به ارث برد، اما سپس آن را هدر داد.
تصاویر
کلمات نزدیک
dissimulation
dissimilarity
dissimilar
dissident
disservice
dissipated
dissipation
dissociate
dissociation
dissolute
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان