خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . حواس (کسی را) پرت کردن
[فعل]
to distract
/dɪˈstrækt/
فعل گذرا
[گذشته: distracted]
[گذشته: distracted]
[گذشته کامل: distracted]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
حواس (کسی را) پرت کردن
منحرف کردن (توجه)
مترادف و متضاد
deflect
disturb
divert
draw away
1.I tried to distract myself by concentrating on Jane.
1. خواستم حواس خود را با تمرکز کردن به "جین"، پرت کنم.
تصاویر
کلمات نزدیک
distortion
distorted
distort
distinguishing
distinguished
distracted
distracting
distraction
distrait
distraught
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان