خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . حواسپرتی
2 . تفریح
3 . پریشانی
[اسم]
distraction
/dɪˈstrækʃən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
حواسپرتی
عامل حواسپرتی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پریشانی
1.He called these stories a distraction from the real issues.
1. او این داستانها را حواسپرتی از مسایل حقیقی [اصلی] خواند.
2.It’s hard to work at home because there are so many distractions.
2. کار کردن در خانه بسیار سخت است، زیرا عوامل حواسپرتی زیادی (در خانه) وجود دارد.
2
تفریح
سرگرمی
مترادف و متضاد
amusement
entertainment
1.He is studying too much and needs some distractions.
1. او خیلی درس میخواند و نیاز به کمی تفریح دارد.
3
پریشانی
شوریدگی
مترادف و متضاد
frenzy
hysteria
تصاویر
کلمات نزدیک
distracting
distracted
distract
distortion
distorted
distrait
distraught
distress
distressed
distressing
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان