خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . حرکت کردن (بهآرامی در آب یا هوا)
2 . برفانباشت
3 . حرکت تدریجی پیوسته
[فعل]
to drift
/drɪft/
فعل ناگذر
[گذشته: drifted]
[گذشته: drifted]
[گذشته کامل: drifted]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
حرکت کردن (بهآرامی در آب یا هوا)
شناور بودن
1.The balloon was drifting in the breeze.
1. آن بادبادک بهآرامی داشت سوار بر [در] نسیم حرکت میکرد.
2.The empty boat drifted out to sea.
2. آن قایق خالی (از لب ساحل) بهآرامی بهسمت دریا حرکت کرد.
[اسم]
drift
/drɪft/
قابل شمارش
2
برفانباشت
تل، پشته، بادانباشت
1.The road was blocked by drifts of snow.
1. جاده توسط برفانباشتها بسته شده بود.
3
حرکت تدریجی پیوسته
انحراف
تصاویر
کلمات نزدیک
drier
dried lime
dried
dribs and drabs
dribble
drift apart
drifter
driftwood
drill
drilling
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان