خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تحتفشار
2 . درگیر جنگ
[صفت]
embattled
/ɪmˈbætld/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more embattled]
[حالت عالی: most embattled]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
تحتفشار
formal
1.The embattled president had to resign.
1. رئیسجمهور تحتفشار مجبور به استعفا شد.
2
درگیر جنگ
در محاصره
formal
1.The embattled army finally surrendered.
1. ارتش در حال جنگ بالاخره تسلیم شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
embassy
embarrassment
embarrassing
embarrassed
embarrass
embed
embedded
embellish
embellishment
embers
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان