خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ارزشیابی
[اسم]
evaluation
/ɪˌvæljuˈeɪʃn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ارزشیابی
ارزیابی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ارزشگذاری
ارزشیابی
ارزیابی
تقویم
سنجش
1.Evaluation of this new treatment cannot take place until all the data has been collected.
1. ارزشیابی این روش درمانی جدید نمیتواند تا زمانی که تمام دادهها جمعآوری نشده اتفاق بیفتد.
2.The discussion includes a critical evaluation of the documentary sources.
2. بحث شامل ارزشیابی انتقادی از منابع مستند است.
an evaluation of our training procedures
ارزشیابی روندهای آموزشی ما
تصاویر
کلمات نزدیک
evaluate
evader
evade
evacuee
evacuation
evaluator
evan
evanescent
evangelical
evangelism
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان