Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . طفره رفتن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to evade
/ɪˈveɪd/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: evaded]
[گذشته: evaded]
[گذشته کامل: evaded]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
طفره رفتن
در رفتن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
حاشیه رفتن
طفره رفتن
مترادف و متضاد
avoid
elude
escape
confront
face
run into
1.In order to evade the police dragnet, Ernie grew a beard.
1. برای در رفتن از تعقیب پلیس، "ارنی" ریش گذاشت.
2.Juan tried to evade the topic by changing the subject.
2. "خوآن" سعی کرد با عوض کردن بحث از موضوع طفره برود.
3.The prisoner of war evaded questioning by pretending to be sick.
3. زندانی جنگی با وانمود کردن به مریضی از سوال (و جواب) طفره رفت.
تصاویر
کلمات نزدیک
evacuee
evacuation
evacuate
eva
euthanasia
evader
evaluate
evaluation
evaluator
evan
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان