خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تسریع کردن
[فعل]
to expedite
/ˈekspədaɪt/
فعل گذرا
[گذشته: expedited]
[گذشته: expedited]
[گذشته کامل: expedited]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
تسریع کردن
سریع کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تسریع کردن
مترادف و متضاد
speed up
1.Something needs to be done to expedite the process.
1. باید برای تسریع کردن پروسه کاری انجام گیرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
expedient
expediency
expectorant
expected
expectation
expedition
expeditionary force
expeditiously
expel
expend
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان