خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بیرونی
[صفت]
extrinsic
/eksˈtrɪnsɪk/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more extrinsic]
[حالت عالی: most extrinsic]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بیرونی
خارجی، غیر ضروری، نامربوط
مترادف و متضاد
coming from outside
foreign
irrelevant
unessential
inherent
intrinsic
1.extrinsic factors
1. عوامل غیر ضروری
2.Extrinsic forces were responsible for the breakdown of the peace talks.
2. نیروهای خارجی مسئول شکستن گفت گوهای صلح شدند.
تصاویر
کلمات نزدیک
extricate
extremity
extremities
extremist
extremism
extrovert
exuberance
exuberant
exude
exult
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان