خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مورد تمسخر قرار دادن
[فعل]
to flout
/flaʊt/
فعل گذرا
[گذشته: flouted]
[گذشته: flouted]
[گذشته کامل: flouted]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
مورد تمسخر قرار دادن
زیر پا گذاشتن، اهانت کردن
مترادف و متضاد
defy
scoff
scorn
1.I flouted the school’s dress code.
1. من قانون لباس مدرسه را زیر پا گذاشتم.
2.Motorists regularly flout the law.
2. موتورسوارها مرتب قانون را مورد تمسخر قرار می دهند.
تصاویر
کلمات نزدیک
flourishing
flourish
flour
flounder
flounce
flow
flow chart
flower
flower arranging
flower bed
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان