خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . باگذشت
2 . مناسب و بیخطر
[صفت]
forgiving
/fərˈɡɪvɪŋ/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more forgiving]
[حالت عالی: most forgiving]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
باگذشت
مهربان
معادل ها در دیکشنری فارسی:
باگذشت
بخشاینده
بخشنده
خطابخش
خطاپوش
1.She had not inherited her mother's forgiving nature.
1. او ذات باگذشت مادرش را به ارث نبرده بود.
2
مناسب و بیخطر
1.Snow is a forgiving surface on which to fall.
1. برف، سطحی مناسب و بیخطر برای افتادن است.
تصاویر
کلمات نزدیک
forgiveness
forgive
forging
forgetfulness
forgetful
forgo
forgotten
fork
fork money out
fork out
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان