خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تازه
2 . خنک
3 . جدید (و متفاوت)
4 . شیرین (آب)
5 . سرحال
[صفت]
fresh
/freʃ/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: fresher]
[حالت عالی: freshest]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
تازه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تازه
مترادف و متضاد
newly harvested
not stale
stale
fresh bread/flowers/fruit...
نان/گل/میوه و... تازه
Open the window and let some fresh air in.
آن پنجره را باز کن و بگذار کمی هوای تازه داخل بیاید.
2
خنک
باطراوت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خنک
مترادف و متضاد
cool
crisp
invigorating
a fresh breeze
نسیمی خنک
3
جدید (و متفاوت)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
جدید
نو
آخرین
to make a fresh start
شروع جدید داشتن
This is the opportunity he needs to make a fresh start.
این فرصتی است که او برای شروع جدید داشتن نیاز دارد.
fresh ideas/challenge...
ایدهها/چالش جدید
4
شیرین (آب)
آشامیدنی
fresh water
آب شیرین
5
سرحال
سرزنده
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تازهنفس
شاداب
1.We got up the next day feeling fresh.
1. ما روز بعد با حس سرحال بودن، بیدار شدیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
fresco
frequently
frequent flyer
frequent
frequency
fresh air
fresh out of something
fresh produce
fresh scent
fresh start
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان