خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مبله کردن
2 . فراهم کردن
[فعل]
to furnish
/ˈfɜːrnɪʃ/
فعل گذرا
[گذشته: furnished]
[گذشته: furnished]
[گذشته کامل: furnished]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
مبله کردن
1.The room was furnished with antiques.
1. اتاق با اثاثیه قدیمی و آنتیک مبله شده بود.
2
فراهم کردن
تهیه کردن، تأمین کردن
مترادف و متضاد
provide
supply
1.Foreign investors furnished most of the capital for the project.
1. سرمایهگذارهای خارجی بیشتر سرمایه پروژه را تأمین کردند.
تصاویر
کلمات نزدیک
furnace
furlough
furlong
furl
furiously
furnished
furnishings
furniture
furniture beetle
furore
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان